غریبه ی پرفایده
امروز و در این دورانِ عجیب
آنچه ناگفته و مجهول مانده زبانِ وحی است
و ما چقدر غریبه ایم با این زبان
آن همه معانی بلند که در آیات هست و کسی با آن آشنا نمی شود
تا لای این آیات مقدس و پر سخنی که هزاران پیام دارد و صدها هزار راز
که خداوند با این خویشاوند زمینی خویش گفته است و او بدان آگاه نیست
باز شود
کتاب سربسته و غبارگرفته و مجهول در خانه
همان جای آشنا
روی تاقچه
و چه غربتی دارد
فریادهایش را هیچ کس نمی شنود
هم او که کتابی است برای خواندن، بیش از هر کتاب دیگری و راهنماست برای هر کسی
باورش کن، هر کس
لازم نیست مسلمان باشی و مؤمن
هیچ شرطی ندارد، زمزمه های خداست در گوش خلیفه اش در زمین
قدری، برای یک بار خوب گوش بده
نفهمیدی ادامه بده
این کتاب بیش از هر کتاب دیگری احتیاج به تکرار و استمرار دارد تا به جانت بنشیند
آن وقت وابسته اش میشوی
درهای حکمتش به رویت باز می شود، جان می گیری
ای وای از غربتش روی سفره ی عقد و کنار قبر اموات
ای وای از غفلتم از این کتاب که اگر ارزشش را می فهمیدم نیازمند هیچ چیز و هیچ کس نمی شدم
و ما همواره آن چیزهایی را که باید زود بفهمیم دیر میفهمیم
و تو ای عزیز تر از جانم و مونسم
ای که وصیت کرده ای تا هر ماه رمضان به جایت ختم قرآن کنی
و ما به یاد داریم که هر سال قرآن را با شوق ختم می کردی و در سختی هایت قرآن، و شادیهایت قرآن، و از خانه که بیرون می رفتی قرآن، و موقع خواب قرآن، و سحرها قرآن، و پنجشنبه های اوّل ماه جلسه ی قرآن.
دعایم کن، همه ی ما را دعا کن تا آنچه تو اکنون به خوبی می فهمی و درک می کنی را
هم اینک
و برای همیشه درک کنیم و به عمل در آوریم.
یاحق
تا بعد